فروشگاه اينترنتي فايل

دانلود آنلاين فايل هاي الكترونيكي

مباني نظري و پيشينه تحقيق هوش هيجاني ( فصل دوم پايان نامه )

۴ بازديد
دسته بندي روانشناسي
فرمت فايل docx
حجم فايل 117 كيلو بايت

پس از پرداخت، لينك دانلود فايل براي شما نشان داده مي شود

پرداخت و دانلود

توضيحات: فصل دوم پايان نامه كارشناسي ارشد و دكترا (پيشينه و مباني نظري پژوهش)

 

  • همرا با منبع نويسي درون متني به شيوه APA جهت استفاده فصل دو پايان نامه
  • توضيحات نظري كامل در مورد متغير
  • پيشينه داخلي و خارجي در مورد متغير مربوطه و متغيرهاي مشابه
  • رفرنس نويسي و پاورقي دقيق و مناسب

 

  • منبع :                           دارد (به شيوه APA)
  • نوع فايل: WORD و قابل ويرايش با فرمت doc

 

 

قسمتي از مباني نظري متغير:

هيجان، يكي از اجزاي زندگي رواني انسان است. اين واژه از ريشه لاتين  EMover  به معناي حركت، تحريك ، نقش يا تهييج مشتق شده است. هيجان‌ها، مي‌توانند وضعيت ما را در محيط تثبيت كرده و به پاسخ‌هاي ويژه و كارآمد و متناسب با بقاي جسماني و اجتماعي منجر شوند. همين موضوع كه هيجان باعث كنارآيي فرد شده و رفتار او را به عنوان موجودي اجتماعي سازمان مي‌دهد، گستره‌اي از فعاليت‌هاي پژوهشي و نظريه‌ها را فراهم مي‌آورد كه ماحصل آنها موضوعي به نام " هوش هيجاني" است (3). اولين بار در سال 1990، روانشناسي به نام سالووي، اصطلاح هوش هيجاني را براي بيان كيفيت و درك احساسات افراد، همدردي با احساسات ديگران و توانايي اداره مطلوب خلق و خو به كار برد. در حقيقت اين هوش، مشتمل بر شناخت احساسات خويش و ديگران و استفاده از آن براي اتخاذ تصميمات مناسب در زندگي است. هوش هيجاني بدون هوش شناختي يا هوش شناختي بدون هوش هيجاني، فقط بخشي از راه‌حل است. عقل هميشه بايد با دل همراه باشد تا كاربردي موثر داشته باشد. امروزه در آثار مكتوب دو مدل كلي از هوش هيجاني وجود دارد: مهارت محور (الگوي توانائي) كه از  سوي ماير و سالووي مطرح شد و مدل رويكردهاي تركيبي (21).

در رويكرد اول، كه الگوي توانايي نام دارد و ماير و سالووي در سال 1990، آن را مطرح كردند، هوش هيجاني به عنوان مجموعه‌اي از توانايي‌هاي ذهني عمده در قلمرو پردازش فعال اطلاعات هيجاني تعريف شده است (23) . براساس اين رويكرد، شناخت و عواطف در تعامل با يكديگر بوده و هوش عاطفي به منزله نوعي استدلال انتزاعي درباره عواطف و احساسات است (45). به همين دليل هم از منظر اين ديدگاه، چهار سطح توانايي عاطفي اساس هوش هيجاني را تشكيل مي‌دهند كه عبارت است از : ادراك حسي عواطف، تسهيل عاطفي تفكر، درك عواطف و مديريت عواطف. ترتيب قرار گرفتن اين چهار توانايي عاطفي به نحوي است كه فرايندهاي روانشناختي اساسي‌تر مانند ادارك حسي عواطف در پايين الگو و فرايندهاي عالي‌تر روانشناختي مانند تنظيم فكورانه عواطف در بالاي الگو قرار دارند(20). توانايي‌هاي درون هر يك از سطوح هوش عاطفي نيز با افزايش سن و تجربه افراد فزوني مي‌يابد(46) .

 

در رويكرد دوم، كه الگوي تركيبي نام دارد هوش عاطفي به طور كلي به صورت مجموعه‌اي از ويژگي‌هاي شخصيتي و توانايي‌هاي غيرشناختي تعريف مي‌شوند كه روانشناساني همچون گلمن و بار – آن از نظريه‌پردازان معروف آن هستند.

طرفداران اين رويكرد تركيبي، هوش عاطفي را عموما به صورت آميزه‌اي از سازه‌هاي مختلف انگيزشي و هيجاني تعريف مي‌كنند و اساس تعريف آنها از هوش عاطفي بر رواج و گسترش مفهوه هوش عاطفي قرار دارد. مطابق با نظر گلمن 1995 ، هوش عاطفي به معناي خودآگاهي، شناخت عواطف، ابراز و مديريت عواطف، كنترل تكانه و به تعويق انداختن ارضاي نيازها و كنترل استرس و اضطراب است. از نظر او  به طور كلي هوش عاطفي به معناي مهارت افراد در حيطه‌هاي كلي خودآگاهي، خودتنظيمي، انگيزش، همدلي و مهارت‌هاي اجتماعي و زيرمجموعه‌هاي تشكيل‌دهنده آنها است .

از نظر بار- آن 1997، هوش عاطفي به صورت مجموعه‌اي از توانش‌ها، مهارت‌ها و توانايي‌هاي غيرشناختي تعريف مي‌شود كه بر سازگاري موفقيت‌آميز فرد با شرايط استرس‌زا، مقتضيات و خواسته‌هاي محيطي تأثير مي‌گذارند. اين توانايي‌هاي غير‌شناختي مشتمل بر عناصري همچون خوش‌بيني، شادكامي، شايستگي اجتماعي، خودشكوفايي و عزت نفس است (47).

از آنجا كه الگوي توانايي ماير و سالووي يك مدل اساسي و و اوليه و بنيادي از هوش هيجاني است و تعريفي واضح‌تر و شفاف‌تر و جزئي‌تر از ساير الگوها دارد، به عنوان الگوي انتخابي جهت آموزش به دانش‌آموزان انتخاب گرديد. علاوه براين، اين الگو هوش عاطفي را به عنوان يك توانايي هيجان‌محور مي‌داند و نيز به نظر مي‌رسد كه كمتر مبتني بر فرضيات است.  اما مهمترين دليل اين است كه اين مدل مبتني بر عملكرد است و اين درحالي است كه ساير الگوها هوش عاطفي را توانايي خودگزارش‌دهي مي‌دانند (48). چرا كه تحقيقات نيز نشان مي‌دهد كه باور شخص از هوش هيجاني هنگامي كه با مقياس‌هاي خوداقراري در برابر مقياس‌هاي مهارت محور ارزيابي شوند، در اكثر موارد با توانايي بالفعل مرتبط با هيجان، همبستگي ندارد و رفتار را پيش‌بيني نمي‌كند (49) لذا در ادامه به شرح اين الگو مي‌پردازيم:

 به اعتقاد ماير و سالووي هوش هيجاني با ظرفيت تعقل فرد درباره هيجان‌ها و پردازش اطلاعات هيجاني به منظور بهبود فرايندهاي شناختي و تنظيم رفتار ارتباط دارد. براي نمونه ماير و ديگران توانايي مديريت هيجان‌هاي شخصي فرد را به عنوان عنصري از هوش هيجاني مورد بحث قرار مي‌دهند. از سوي ديگر مدل‌هاي تركيبي هوش هيجاني را در قالب مجموعه‌اي از توانايي، مهارت‌ها و ويژگي‌هاي شخصي ادارك شده تعريف و اندازه‌گيري مي‌كنند. براي مثال مدل هوش هيجاني بار- ان شامل ادارك فرد از توانايي خويش مثلا در تحمل فشار عصبي و ويژگي‌هاي اصلي شخصيتي از قبيل خوش‌بيني است. از آنجا كه توانايي‌ها و ويژگي‌هاي ادراك شده در چارچوب ذهني قرار دارند هواداران رويكرد مدل تركيبي معمولا براي ارزيابي

 

 هوش هيجاني مقياس خوداقراري را در مقابل مقياس عملكرد مورد استفاده قرار داده‌اند. برنامه‌هاي ما مبتني بر مدل مهارت محور هوش هيجاني است. تحقيقات نشان مي‌دهد كه باور شخص از هوش هيجاني هنگامي كه با مقياس‌هاي خوداقراري در برابر مقياس‌هاي مهارت محور ارزيابي شوند در اكثر موارد با توانايي بالفعل مرتبط با هيجان همبستگي ندارد و رفتار را پيش‌بيني نمي‌كند. به نظر ما مقيد نگاه داشتن هوش هيجاني به مجموعه‌اي از مهارت‌هاي مرتبط با هيجان (يعني تشخيص، استفاده، درك و مديريت هيجان) ارزيابي مقدار سهمي را كه مهارت‌هاي هوش هيجاني به طور مشخص در رفتار فرد دارند امكان پذير نموده و نيز شالوده‌اي محكم براي تدوين برنامه‌هايي به منظور ارتقاء اين مهارت‌ها فراهم مي‌آورد (3و 49).

ماير و سالووي 1990، هوش هيجاني را توانايي فرد در

پس از پرداخت، لينك دانلود فايل براي شما نشان داده مي شود

پرداخت و دانلود

مباني نظري و پيشينه كيفيت خدمات مجتمع هاي آموزشي

۳ بازديد
دسته بندي روانشناسي
فرمت فايل docx
حجم فايل 425 كيلو بايت

پس از پرداخت، لينك دانلود فايل براي شما نشان داده مي شود

پرداخت و دانلود

توضيحات: فصل دوم پايان نامه كارشناسي ارشد و دكترا (پيشينه و مباني نظري پژوهش)

 

  • همرا با منبع نويسي درون متني به شيوه APA جهت استفاده فصل دو پايان نامه
  • توضيحات نظري كامل در مورد متغير
  • پيشينه داخلي و خارجي در مورد متغير مربوطه و متغيرهاي مشابه
  • رفرنس نويسي و پاورقي دقيق و مناسب

 

  • منبع :                           دارد (به شيوه APA)
  • نوع فايل: WORD و قابل ويرايش با فرمت doc

 

 

 

قسمتي از مباني نظري متغير:

كيفيت خدمات مجتمع هاي آموزشي 

كيفيت ومولفه هاي آن 

تعاريف كيفيت: 

- مونتگمري[1] كيفيت را اين گونه تعريف مي كند: كيفيت عبارت است ازميزان تطبيق محصولات با خواستهاي استفاده كنندگان از آنها. (نقل از صلح نژاد87)

- دمنيگ « كيفيت را با ميزان يكنواختي و يكساني كالا يا خدمت مربوط تعريف مي كند. »(كزازي، 1378)

- جوران معتقد است « كيفيت عيارتست از مطابقت كالا يا خدمت با كاربرد آن، معناي ديگر اين عبارت اين است كه « استفاده كننده از كالا يا خدمت بايد بتواند نياز يا خواست خود را از آن كالا يا خدمت بر آورده سازد».(نقل از صلح نژاد87)

از تعاريف فوق چنين استنباط مي شود كه آنچه كيفيت كالا يا خدمات را تعبين مي كند، ميزان انطباق آن با نيازها، استانداردها و انتظارات مشتري است.

اخيرا[SP]ً سازمانها و شركت هاي راهبر تنها به رضايت مشتري بسنده نمي. كنند، بلكه معتقدند بايد مشتري خود را مشعوف، خوشحال و شاد كنند.

- استاندار صنعتي ژاپن 1981-8101 JISZ كيفيت را مجموع مشخصه ها يا عملكردهايي مي داند كه روشن مي سازد توليد يا خدمت، كاربرد معين خود را دارد يا نه. (نقل از صلح نژاد87)

- فليپ كرازبي[2] معتقد است «كيفيت عبارتست از كاربي نقص يا خرابي صفر، از نظر او كيفيت رايگان است و با تغيير مديريت ارشد، كيفيت بهبود مي يابد».(نقل از صلح نژاد87)

كزاربي « كيفيت را مطابقت يك محصول يا خدمت با الزامات  از پيش تعيين شده تعريف كرد».

- بيل كانوي[3] تعريف ويژه اي از كيفيت ندارد ولي در توضيح مديريت كيفيت آن را بكار  مي برد: «توسعه، ساخت، اداره و يا توزيع محصولات يا خدمات كم هزينه كه مشتري آن را مي خواهد يا به آن نياز دارد. » با بررسي اين تعارف مي توان دريافت كه دو موضوع «انطباق با مورد مصرف و رضايت مشتري» عوامل اصلي اشاره شده در اين تعاريف مي باشند. (نقل از صلح نژاد87)

بنابر اين كيفيت را مي توان به قرار زير تعريف نمود:

- مطابقت با خواسته ها و انتظارات مشتريان

- مطابقت با مشخصه هاي ارائه شده توسط مشتري

- مطابقت با اهداف كاربردي، محصول يا خدمت توليدي (رياحي، 1384)

از نظر دمينگ، كيفيت، مسئوليت مديران ارشد است و بايستي مديران سطوح بالاي سازمان در اين راستا كوشا باشند و براي بهبود كيفيت تصميم گيري نمايند و همچنين لازم است مباحث كيفيت را به آنها آموزش داد (كزازي، 1378، ص 9) و به نظر دمنيگ 94 درصد از تمامي مشكلات كيفيت به مديريت مربوط است (شريف زاده، 1379، ص 40). ژوران بر كانون هاي بهبود كيفيت توجه دارد و تاكيدش بر مشتري مي. باشد (حاجي شريف، 1374، ص 31) و معتقد است كه مديريت وظيفه اي بنيادين در راستاي كيفيت عهده دار است و بايد موضوع كيفيت را در اولويت كاري خود قرار دهد وسه اصل برنامه ريزي، كنترل و بهبود كيفيت را در تمامي ابعاد سازمان به اجرا در آورد. (كزازي،1378، ص 13). كرازبي پايه گذار تئوري ضايعات صفر[4] است و به فعاليت بدون ضايعات اعتقاد دارد (يوسفي، 1381، ص 14) و از نظر او كيفيت عبارت است از همسازي با نيازهايي كه نظير اجرايي آن پيشگيري و استاندار آن اجراي كار بدون نقص و معيارآن هزينه كيفيت مي باشد (كزازي، 1378، ص16). كيفيت مفهومي پيچيده و بغرنج و يا ابعاد متعدد است (شيلدز[5]، 1999، ص 166). تعريف كيفيت با توجه به انتقاد هاي ضمني، مشكل و پيچيده است و به دليل معاني گوناگون آن، تعريف مربوط به مشتري محور بودن محصول و خدمات از بين تعاريف و ديدگه هاي مختلف بيشتر مفيد است (سحني و همكاران، 2004، ص 145) از نظر سحني و همكاران (2006، ص 267) كيفيت در آموزش به طريق مختلفي از قبيل، برتري در آموزش، ارزش افزوده در آموزش، مطلوبيت تجربه و نتيجه آموزش براي استفاده، مطابقت محصول آموزشي با هدفها، ويژگي ها ونيازهاي برنامه مشخص شده، دوري از عيب و نقص در فرآيند آموزش ونهايتاً مطابق با انتظارات مشتريان از آموزش تعريف شده است. از نظر دمينگ و فيگنيام، كيفيت مفهوم وسيعي است كه تمام بخش هاي سازمان نسبت به آن متعهد هستند و هدف آن افزايش كارايي كل مجموعهاست به طوري كه مانع پديد آمدن عوامل مخل كيفيت مي شود و هدف نهايي آن مطابق كامل با مشخصات مورد نياز مشتري با حداقل هزينه براي سازمان است كه منجر به افزايش رضايت مي شود (سيد جوادين و كيماسي، 1384، ص 36). سحني و همكارن (2004، صص 149-148) اظهار كرده اند كه وينچ در بررسي مفهوم، ديدگاه ها و نگرش هاي مرتبط با كيفيت به چهار نگرش و رويكرد، فراگير مدار، مشتري مدار، محصول مدار، و قيمت (ارزش) مدار اشاره مي كند. و در نهايت تأكيد دارد كه تغيير و گرايش از سه نگرش به نگرش كيفيت مشتري مدار در حال افزايش است.

هريس در بررسي كيفيت آموزشي به سه رويكرد، تمركز بر مشتري و نظر دانشجويان در خصوص خدمات، تمركز بر كارمند و افزايش بهبود شرايط وموقعيت كاري براي همه اعضاء و در نهايت به هماهنگي فرايند هاي آموزشي با معيارهاي مشخص شده اشاره ميكند. هاروي و نايت ضمن اشاره به وجود تفاوت وگوناگوني زياد در بين مفاهيم كيفيت در آموزش عالي، آنها را در پنج ديدگاه، استثنايي، تداوم، هدف توليد / خدمات، ارزش پولي از طريق كارآيي و اثر بخشي و تحول آفريني، دسته بندي كرده است (سحني و همكاران، 2004، صص 147-146). . از نظر تاكر[6] كيفيت يك مفهوم چند شكلي و چند بعدي است. تصورات، ارزش ها، مقاصد كلي و اهداف خاص هر فرد و يا گروه ذينفع، پايه هاي تعريف كيفيت را تشكيل مي دهد. (يار محمديان، 1383، ص 711). پيترز[7] اشاره مي كند كه كيفيت در چشم مشاهده كننده و يا در ذهن مصرف كننده قرار دارد و بر اساس ذهنيت، طرز تلقي، اهداف و تجارب افراد، برداشت هاي متنوعي به خود مي گيرد (محمدي و همكاران، 1384، ص 39). كيفيت را مي توان به عنوان عاملي كه به بهترين نحومشتري را راضي نموده و فراتر از خواسته ها و نيازهاي مشتريان مي باشد، معرفي نمود. گاهي اوقات آن را « كيفيت در ادراك » نيز مي نامند ميتوان گفت كه كيفيت در چشمان بيننده وجود دارد (ساليس، 1997، ص30). كيفيت به طور مكرر مطابق با انتظارات مشتري تعريف شده است و همچنين رضايت مشتري با كيفيت بكار رفته است (سيروانسي، 2004،ص 383)، (تان وكك، 2004، ص 17 )، (سحني و همكاران، 2004، صص 153-145).

2-3- خدمات 

از نظر هاروي[8] خدمات نتيجه اي است كه مشتريان خواستار آن هستند. كتلر  آرمسترانگ[9] خدمات را فعاليت يا منفعتي مي دانند كه يك طرف به طرف ديگر عرضه مي كند كه اساساً نامحسوس بوده و مالكيت چيزي را در بر ندارد، نتيجه ممكن است محصول فيزيكي يا غير مادي باشد. گرونروز[10] خدمات را فرايندي مي داند كه مشتمل است بر يك سري از فعاليت هاي كم و بيش نامحسوس كه به طور طبيعي در تعاملات بين مشتريان وكاركنان و يا منافع فيزيكي يا كالاها و يا سيستم هاي ارائه كننده خدمات، روي داده تا راه حلي براي مسائل مشتريان باشد.

خدمات داراي ويژگي هايي هستند كه آنها را از كالاها متمايز مي سازد. اين ويژگي ها اغلب به عنوان، ناملموس بودن، تفكيك ناپذيري، تغيير پذيري، فناپذيري و عدم انتقال ماليكت مطرح مي شوند (سيد جوادين و كيماسي، 1384، ص 19) - خدمت، كاري است كه فردي براي ديگري انجام مي دهد.

2- خدمت فرايندي است مشتمل بر مجموعه اي از فعاليت هاي كم و بيش ناملوس كه به طور طبيعي اما نه لزوما[SP]ً هميشگي در تعاملات بين مشتريان و كاركنان فيزيكي يا كالاها و يا سيستم هاي ارايه كننده خدمت روي مي دهد تا راه حلي براي مسائل و مشكلات مشتريان باشد. (گرونروس، 2000).

3- خدمت، عبارت است از توليد منفعت اساسا[SP]ً، ناملموس يا به خودي خود به عنوان يك محصول منفرد يا عنصري  مهم از محصول ملموس است كه بوسيله شكلي از مبادله، نياز شناخته شده مشتري را بر آورده مي سازد. (پالمر و كلي، 1995).

4- مفهوم خدمت، ستانده هاي ناهمگني هسنتدكه توليد آنها بر اساس سفارش انجام مي گيرد خدمات داراي موجوديت مستقلي نيستند كه امكان ايجاد حق مالكيت بر آنها وجود داشته باشد.

خريد و فروش خدمات از توليد آنها جدا نيست و اين دو فرايند همزمان صورت مي گيرد.

عرضه و ارائه خدمات به لحاظ ويژگي هاي آن همواره دشوارتر از عرضه محصولات و كالاهاي فيزيكي بوده است. (ضيائي پور، 1383).

 


[1] . Montgontery

[2] . flip crasby 

[3] . Bill canoy

[4] . Zero Defect

[5] . Shields

[6] . Tucher  

[7] . Peters

[8] . Harvay  

[9] . Armstrong

[10] . Gronroos    


پس از پرداخت، لينك دانلود فايل براي شما نشان داده مي شود

پرداخت و دانلود

مباني نظري و پيشينه ي لكنت زبان

۳ بازديد
دسته بندي روانشناسي
فرمت فايل docx
حجم فايل 34 كيلو بايت

پس از پرداخت، لينك دانلود فايل براي شما نشان داده مي شود

پرداخت و دانلود

مباني نظري و پيشينه ي لكنت زبان

توضيحات: فصل دوم پايان نامه كارشناسي ارشد و دكترا (پيشينه و مباني نظري پژوهش)

 

  • همرا با منبع نويسي درون متني به شيوه APA جهت استفاده فصل دو پايان نامه
  • توضيحات نظري كامل در مورد متغير
  • پيشينه داخلي و خارجي در مورد متغير مربوطه و متغيرهاي مشابه
  • رفرنس نويسي و پاورقي دقيق و مناسب

 

  • منبع :                           دارد (به شيوه APA)
  • نوع فايل: WORD و قابل ويرايش با فرمت doc

 

 

 

قسمتي از مباني نظري متغير:

درمانگران و پژوهشگران، لكنت را يكي از بيماريهاي چالش برانگيز در حوزه رواني گفتار مي دانند وآن را ناظر بر ويژگي هاي قابل مشاهده شامل تكرار صدا، هجا، كلمه و يا عبارت، كشيده گويي صداها، تنش عضلاني، قفل هايي كه ممكن است با ساير حركات بدني در حين تقلاي توليد گفتار روي دهد، مي دانند(8).

2-2) علت شناسي لكنت

با توجه به تاريخچه و قدمت اين اختلال شايع، درمانگران و پژوهشگران حوزه اختلالات رواني گفتار، لكنت را از جنبه هاي مختلف عضوي(ارگانيسم و فيزيولوژيكال)، روانشناختي و زبانشناختي بررسي كردند. گرچه شواهدي دال بر عوامل ژنتيكي، سابقه خانوادگي، نارسايي هاي زباني و رواني و تاخير بازخورد شنيداري وجود دارد، اما تاكنون علت واحد و اصلي بر ايجاد آن نيافتند. به چند نمونه جديد و مهم آن اشاره مي شود.

2-2-1 ) لكنت به عنوان يك اختلال سازماندهي مغزي

بسياري از مطالعات در هر دو گروه گويندگان با گفتار طبيعي و بيماران آسيب ديده مغزي نشان مي دهد كه نيمكره چپ در بسياري از افراد، نيمكره غالب براي گفتار است. يكي از اولين تئوري هايي كه لكنت را به عنوان فقدان برتري نيمكره اي در نظر مي گيرد، تئوري اورتون(1927)[1] و تراويس(1931)[2] است. تئوري آنها اولين تئوري رسمي در زمينه لكنت بود كه داراي يك نظريه علت شناسي بر پايه دستگاه عصبي مركزي افراد لكنتي بود. اين تئوري براساس فقدان برتري طرفي در گفتار بود. طبق اين نظريه، برتري طرفي طبيعي نيمكره چپ در گفتار و زبان در افراد لكنتي وجود ندارد. در افراد داراي گفتار روان، برتري طرفي نيمكره چپ موجب مي شود كه مناطق حركتي نيمكره راست از دستورات نيمكره چپ در زمينه سرعت، دقت، دامنه، قدرت حركات پيروي كنند. هنگاميكه هر دو نيمكره در ارسال دستورات يكسان به نيمكره هاي هم جهت خود، همكاري دارند، رواني گفتار رخ مي دهد. اما هنگامي كه اين هماهنگي از بين مي رود، هيچكدام از نيمكره ها در كنترل گفتار برتري نخواهد داشت و در اين حالت هر دوي آنها قادر به ارسال پيام به دستگاه گفتاري هستند. نتايج اين عدم هماهنگي منجر به اختلال در عملكرد هر دو سمت عضلات در گفتار مي شود. اين اختلال همان علائم آشكار در گفتار است. اين تئوري براي سال هاي متمادي كنار گذاشته شد، زيرا درمان تجويز شده بر اساس اين تئوري موثر نبود. اين درمان شامل، ايجاد برتري نيمكره چپ بوسيله به كاربردن دست و پاي راست به تنهايي بود. گشويند[3](1985) نمونه جديدي از تئوري برتري مغزي بيان نمود. وي بيان نمود كه بسياري از اختلالات گفتاري از جمله لكنت در نتيجه تأخير ها در رشد نيمكره چپ در دوره جنيني است كه متعاقبا منجر به برتري نيمكره راست براي گفتار و زبان مي شود. ديدگاه ديگر از تئوري عدم سازمان دهي مغزي توسط ويليام وبستر[4](1993) مطرح شد. وبستر تاثير مداخله كنترل حركتي غير گفتاري( توالي ضربه زدن با انگشت) با تكليف ديگر ( چرخاندن سر در پاسخ به سيگنال شنيداري)كه به طور همزمان توسط دست ديگر انجام مي شد، بررسي نمود و نتيجه گرفت كه در افراد لكنتي برتري طرفي در نيمكره چپ براي گفتار و زبان طبيعي است اما ساختار نيمكره چپ براي توالي و طرح ريزي منطقه حركتي مكمل (SMA)[5]، مستعد از هم گسيختگي توسط فعاليت هاي ساير مناطق مغزي است. SMA در شروع، طرح ريزي و توالي حركات و فعاليت هاي حركتي درگير است. SMA چپ در كنار كوپوس كالوزوم[6] است و درون داد ها را از پل نيمكره راست دريافت مي دارد و به همان ميزان از نيمكره چپ نيز دريافت مي دارد. اين درونداد ها ممكن است در معرض از هم گسيختگي توسط افزايش فعاليت در هر كدام از نيمكره ها باشد. وبستر فرض مي نمايد كه در افراد لكنتي بيش فعالي نيمكره راست، جرياني از فعاليت نيمكره راست، به خصوص عواطف نيمكره راست، مي توانند عملكرد هاي SMA را در طرح ريزي، شروع و توالي برون داد حركتي را مختل نمايند.

2-2-2) لكنت به عنوان نقص توليد زباني

در نظريه لكنت به عنوان نقص توليد زباني، به بررسي تأثير عوامل زبانشناختي بر لكنت پرداخته مي شود. از جمله مدارك تاييد كننده اين نظريه آن است كه لكنت وقتي شروع مي شود كه كودك وارد رشد فشرده زباني مي شود. همچنين لكنت وقتي كه بار عملكردهاي زباني سنگين تر است ( مثل جملات طولاني تر، جملات آغازين، كلمات طولاني تر و ناآشنا) بيشتر رخ مي دهد. اين عوامل محققان را بر آن داشت كه بيان كنند؛لكنت بازتاب نقص در برخي جنبه هاي زبان بياني است. در اين قسمت صرفا به دو نظريه كه مشكلات پردازش زباني را در لكنت مطرح مي نمايند، مي پردازيم.

الف)فرضيه اصلاح پنهان(CRH)[7]: كولك و پستما[8](1997) اين فرضيه را براي توضيح لكنت از نقطه نظر توليد زبان بيان نمودند. آن ها معتقد بودند كه لكنت و نارواني طبيعي در نتيجه پردازش باز بيني داخلي [9]  است كه ما به كار مي بريم براي اينكه بدانيم آن چه كه توليد مي كنيم دقيقا همان چيزي است كه مي خواهيم بگوييم. اگر توليد زبان را به يك كارخانه توليد دوچرخه تشبيه كنيم. كارخانه بايد كيفيت دوچرخه هايش را كنترل كند. برخي از  اين مراحل كنترل كيفيت در بيرون كارخانه اتفاق مي افتد، برخي كنترل كيفيت ها نيز در داخل كارخانه انجام مي شود، مانند وقتي كه كارگران خود كارخانه سوار دوچرخه مي شوند و نقايص دوچرخه را مي گويند. در گفتار نيز بازخورد شنيداري همين وظيفه كنترل را انجام مي دهد. در زمان توليد گفتار وقتي بازبيني داخلي خطايي را شناسايي مي كند، توليد از هم گسيخته مي شود و قبل از اينكه اين فرايند ادامه يابد به اصلاح نياز دارد. كولك و پستما معتقد هستند كه توقف در توليد و فرايند اصلاح، موجب نارواني در گويندگان داراي لكنت و طبيعي مي شود.

 


[1] .Orton

[2] .Travis

[3] . Geschwind

[4] . William Webster

[5] . Supplementory motor area

[6] . Corpus callosum

[7]. Covert Repair Hypothesis

[8] .Kolk& Postma

[9] .Internal Monitoring Process


پس از پرداخت، لينك دانلود فايل براي شما نشان داده مي شود

پرداخت و دانلود

مباني نظري و پيشينه ي مكاتب اخلاقي

۵ بازديد
دسته بندي روانشناسي
فرمت فايل docx
حجم فايل 43 كيلو بايت

پس از پرداخت، لينك دانلود فايل براي شما نشان داده مي شود

پرداخت و دانلود

مباني نظري و پيشينه ي مكاتب اخلاقي

توضيحات: فصل دوم پايان نامه كارشناسي ارشد و دكترا (پيشينه و مباني نظري پژوهش)

 

  • همرا با منبع نويسي درون متني به شيوه APA جهت استفاده فصل دو پايان نامه
  • توضيحات نظري كامل در مورد متغير
  • پيشينه داخلي و خارجي در مورد متغير مربوطه و متغيرهاي مشابه
  • رفرنس نويسي و پاورقي دقيق و مناسب

 

  • منبع :                           دارد (به شيوه APA)
  • نوع فايل: WORD و قابل ويرايش با فرمت doc

 

 

 

قسمتي از مباني نظري متغير:

واژه اخلاق جمع خُلق و خَلق است و در لغت به معني "مفاهيم خوي ها، طبيعت باطني، سرشت دروني، طبع، مروت، خوشرفتاري" (دهخدا، 1357)

ابوعلي ابن مسكويه كه از عالمان پيشين است در تعريف علم اخلاق چنين مي گويد: "خُلق همان حالتي است كه براي نفس انساني حاصل مي گردد كه نفس را به جانب افعال آن و بدون تفكر و تامل به سوي كارهايي تحريك و فرا مي خواند" (ابن مسكويه، 51:1415) "در آن هيئت نفساني و حالت راسخه اي كه خُلق ناميده مي شود، اگر كانون افعال نيكو باشد، آن را خُلق حَسَن و اگر مصدر اعمال زشت باشد، آن را خُلق قبيح مي نامند" (همان؛ 25)

خواجه نصيرالدين طوسي نيز در كتاب اخلاق ناصري بيان كرده است:

"خلق ملكه اي نفساني است كه باعث صدور افعال بدون فكر و تامل است و در حكمت نظري روشن شده است كه از كيفيات، آنچه به سرعت از بين مي رود، آن را حال خوانند و آنچه زوال آن به كندي باشد، آن را ملكه گويند. پس ملكه كيفيتي بوَد از كيفيات نفساني و اين ماهيت خُلق است". (طوسي؛1364؛101)

فيض كاشاني در كتاب المحجه البيضاء نيز علم اخلاق را علمي مي دانند كه :"به كمك آن از حالات مختلف قلب اطلاع حاصل مي شود كه برخي از آنها پسنديده است، مانند صبر، شكر، اخلاص و شماري ديگر مذموم و قبيح است مانند حد و خيانت". (فيض كاشاني؛ بي تا: 31)

 

3.2. ديدگاه  ها و مكاتب موجود در مورد اخلاق : 

امروزه علم اخلاق داراي شاخه هاي متعددي است كه هر بخش با رويكرد خاص به توضيح و تبيين علم اخلاق مي پردازد كه عمدتاً در سه شاخه اصلي طبقه بندي مي شوند:

3.2. 1. اخلاق توصيفي [1]

3.2. 2. اخلاق هنجاري [2]

3.2. 3. فرا اخلاق [3]

3.2. 1.اخلاق توصيفى

اخلاق توصيفى چيزى است كه جامعه شناسان، روانشناسان، مورخان و انسان شناسان به آن مى‏پردازند، در اينجا تنها به گزارش، توصيف وتبيين پرداخته مى‏شود و از هر گونه توصيه يا امر و نهى پرهيز مى‏گردد. در اخلاق توصيفى به اخلاق ملت‏ها و اقوام مختلف و حتى اخلاق نحل توجه مى‏شود و مسايل و نظام‏هاى پذيرفته شده از سوى آنها توصيف و تبيين مى‏گردد. مثلاً مسائل اخلاقي را از ديدگاه اسلام يا مسيحيت بررسي مي كند؛ گزاره هايي مانند «عدالت خواهي خوب است»، «دروغگويي بد است»، «كمك به مستمندان وظيفه ماست» و «سقط جنين ناصواب است» بيانگر اين توصيف است. اگر چه ممكن است از سوي بعضي از ديدگاه هاي فرهنگ غرب، نظري متناقض با اين گزاره ها ابراز گردد. هر گزاره اخلاقي را كه در صدد توصيف اخلاقي يك فعل انساني، از نظر يك شخص خاص، يك قوم خاص و يا به طور كلي، از يك ديدگاه خاص   است، اخلاق توصيفي مي نامند.( پالمر، 1995: ص 11)

3.2. 2.اخلاق هنجارى يا دستورى

اخلاق دستوري يا اخلاق هنجاري از موضوعاتي است كه در حوزه فلسفه اخلاق مورد بحث قرار مي گيرد در اين شاخه از اخلاق، ما به طريق عقلاني مي‏كوشيم، معيارها و قواعدي را عرضه كنيم كه به كمك آن‌ها، اعمال خوب و درست را از اعمال بد و نادرست تشخيص دهيم يا به تعبير ديگر، به طريق عقلاني مي‏كوشيم‏ اصولي را كشف كنيم كه به ما كمك مي‏كند چه كارهايي را بايد انجام دهيم و چه كارهايي را نبايد انجام دهيم يا چه كارهايي خوب، و چه كارهايي بد است  بنابراين، آن‌چه در اين حوزه براي فيلسوف اخلاق اهمّيت دارد، كشف اين نكته است كه چرا انسان‏ها بعضي از اعمال را خوب و بعضي ديگر را بد مي‏دانند و چه اعمالي را بايد و چه اعمالي را نبايد انجام‏ دهند. بحث در باب صحّت و سقم و اتقان اين معيارها و قواعد، وظيفة فيلسوف اخلاق است. اين شاخه از اخلاق‏كه به آن فلسفة اخلاق نيز گفته مي‏شود، سنّت اصلي و رايج در حوزة فلسفة اخلاق است كه مباحث دوران پيش از سقراط و زمان او و زمان افلاطون و ارسطو و... تا زمان كنوني را دربرمي‏گيرد.(همان،ص 20)

ديدگاه‏هاي مربوط به اخلاق دستوري به طور معمول به دو گروه عمده تقسيم مي‏شود:

ديدگاه‏ها و نظريات غايت‏گرايانه [4]

ديدگاه‏ها و نظريات وظيفه‏گرايانه[5]

 

 

 

3.2. 2. 1.ديدگاه و نظريات غايت گرايانه

اين ديدگاه‌ها به هدف و غايت رفتار نظر دارد و ارزش اخلاقي كار را براساس غايت و نتيجه‌ي خارجي آن تعيين مي‌كنند. لذت، سود، قدرت، رفاه و كمال، هر يك ممكن است غايت و نتيجه اخلاقي كارها و معيار ارزش‌هاي اخلاقي به حساب آيند. 

در اين ديدگاه‌ها، ملاك درستي يا نادرستي و بايستگي و نبايستگي يك رفتار همان ارزش‌هاي بيروني و خارج از حوزه‌ي اخلاق است كه به وجود مي‌آورد.

نظريات غايت‌گرا، درستي يك عمل را صرفاً به وسيله تعيين ميزان فايده‌ي حاصل از آن قابل تشخيص مي‌دانند. يك عمل در صورتي از لحاظ اخلاقي درست است كه نتايج آن بيشتر مطلوب باشد تا نامطلوب. نظريات غايت‌گرا، در ابتدا نتايج خوب و بد عمل را محاسبه مي‌كنند، سپس تعيين مي‌كنند كه آيا مجموع نتايج خوب بر نتايج بد غلبه دارد يا نه. اگر نتايج بد بيشتر بود در اين صورت عمل مورد نظر از لحاظ اخلاقي نادرست و اگر نتايج خوب بيشتر بود، در اين صورت، اين عمل از لحاظ اخلاقي درست است. (ويليامز،1383:ص18-17)

 


[1]- Deseviptive Ethics

[2]- Normative Ethics

[3]-Meta Ethics

[4]-Teleological Theories

[5]- Deontological Theories

پس از پرداخت، لينك دانلود فايل براي شما نشان داده مي شود

پرداخت و دانلود

مباني نظري و پيشينه پژوهش فرسودگي شغلي

۷ بازديد
دسته بندي روانشناسي
فرمت فايل docx
حجم فايل 48 كيلو بايت

پس از پرداخت، لينك دانلود فايل براي شما نشان داده مي شود

پرداخت و دانلود

مباني نظري و پيشينه پژوهش فرسودگي شغلي

در 32 صفحه ورد قابل ويرايش با فرمت docx

توضيحات: فصل دوم پايان نامه كارشناسي ارشد (پيشينه و مباني نظري پژوهش)

همراه با منبع نويسي درون متني به شيوه APA جهت استفاده فصل دو پايان نامه

توضيحات نظري كامل در مورد متغير

پيشينه داخلي و خارجي در مورد متغير مربوطه و متغيرهاي مشابه

رفرنس نويسي و پاورقي دقيق و مناسب

منبع :    انگليسي و فارسي دارد (به شيوه APA)

نوع فايل:     WORD و قابل ويرايش با فرمت docx

قسمتي از متن مباني نظري و پيشينه


چهار چوب پژوهش

چهارچوب اين پژوهش پنداشتي بوده و برمبناي مفاهيم فرسودگي وحمايت شغلي پرستاران استوار شده است كه درراستاي آن مفاهيم  استرس شغلي، فرسودگي شغلي، عوامل موثر بر فرسودگي شغلي پرستاران ، پيامدهاي ناشي از فرسودگي شغلي، حمايت شغلي و ارتباط فرسودگي و حمايت شغلي مورد بحث و بررسي قرار مي گيرند.

كلمه استرس از واژه لاتين "استرينجر"[1]  به معني كشش محكم مشتق شده است . استرس زا ها در واقع به معني نيروي خارجي هستند كه بر يك فرد وارد شده و باعث كشيدگي يا تنش مي شوند (22). حدود80-50 درصد از بيماريها توسط استرس يا با كمك استرس ايجاد مي شوند منابع ايجاد كننده استرس گوناگون هستند كه يكي ازمهمترين اين منابع شغل مي باشد(2).

به طور كلي عوامل بالقوه استرس شغلي سه دسته اند: عوامل محيطي، عوامل فردي و عوامل سازماني.

عوامل محيطي : اين عوامل عبارتند از تغييرات اجتماعي، تكنولوژيكي، سياسي و اقتصادي. مانند تغيير در اقتصاد كشور و اثر آن بر سازمانها و كاهش حقوق كاركنان ، اختراعات جديد و تكنولوژي كه مي تواند  مهارتها و تجربه ي فرد را براي يك   دوره كوتاه منسوخ نمايد.                                                                                                    

عوامل فردي : تحقيقات نشان داده اند كه افراد به روابط شخصي و خانوادگي اهميت زيادي مي دهند.اين مسائل مي تواند باعث استرس شود و آنها را وادار كند كه به چيز هاي ديگر توجه كنند و همچنين برخي مسائل اقتصادي افراد نيز همين اثر را دارد.

عوامل سازماني : عوامل متعددي در محيط كار وجود دارند كه در ايجاد استرس موثرند.عمده ترين آنها عبارتند از: تفاوتهاي حرفه اي، ابهام نقش شغلي، تعارض نقش، اضافه كاري يا كم باري نقش، مسئوليت براي

افراد  و عدم مشاركت (24  ).

فشار عصبي در سطح پايين مي تواند موجب تحرك و تلاش بيشتر و همچنين عملكرد بهتر گردد، اما فشار عصبي در سطح بالا بايد كنترل شود، زيرا در كار تاثير منفي مي گذارد و نابود كننده زندگي انسان است ( 12).

در پرستاران عوامل تنش زاي شايع شامل: فشاركاري بيش از حد، مديريت زمان، تحت نظارت مدير بودن، بازتاب مددجويان وخويشاوندان، مراقبت ازبيماران بدحال، عدم امنيت شغلي، تضاد نقشي، شيفت كاري وتغييرات سازماني مي باشند(25). ).  نگراني رو به افزايش اين است كه سطوح بالاي اين استرس ممكن است سبب كاهش اخلاقيات وبروز فرسودگي شغلي شود و بنابراين تهديد كننده كيفيت وثبات خدمات گردد(26).                                                                                          

استرس شغلي بخشي از زندگي كاركنان سيستم مراقبت هاي بهداشتي درماني از  قبيل  پرستاران، پزشكان و مديران اجرايي بيمارستانها است (25). همچنين عامل موثري بر بي كفايتي سازمانها، تغيير شغل كاركنان، غيبت به خاطر بيماري وكاهش كيفيت و كميت مراقبت ميباشد كه هزينه هاي درمان را افزايش و رضايت شغلي را كاهش مي دهد(15).

فشار ناشي از حجم كار، ارتباط نزديك بابيماران، مسئوليت دربرابر مرگ وزندگي آنها، پيشرفتهاي تكنولوژي وافزايش ابعاد مراقبت با استرس شغلي پرستاران ارتباط مستقيم دارد (27 ).                           

 فرسودگي شغلي يك تجربه شخصي استرس است كه دريك زمينه پيچيده روابط اجتماعي بروز     مي كند و تصور شخص را از خودش وديگران در بر مي گيرد ( 28) . زماني كه استرس شغلي به نحو مطلوب شناسايي نشود وبه طور مناسب با آن برخورد نشود ممكن است به بروز فرسودگي شغلي منتهي شود(3) . سليه در سال 1976 نشان داد كه پرستاري يكي از پر استرس ترين حرفه هاست. او خاطر نشان كرد كه لازم است به استرس شغلي درپرستاري توجه شود و مورد بررسي قرار گيرد(15).                                                                                            

فرسودگي شغلي يك نوع خاص از واكنش به استرس شغلي است كه درميان افرادي كه خدمات حرفه اي انساني ارائه مي دهند بروز ميكند مثل پرستاري، معلمي، مشاوران و كاركنان امور اجتماعي.                

پرستاري به طور ذاتي حرفه ي استرس زا است و محققين دريافته اند كه جمعيت پرستاران در سطح بالايي از فرسودگي شغلي قرار دارند. فرسودگي بيشتر در افرادي محتمل است كه احساس       مي كنند بيش از حد كار مي كنند و مورد قدرداني قرار   نمي گيرند (5).  

واژه فرسودگي شغلي اولين بار توسط فرويدنبرگ درسال1974 مطرح شد . هنگامي كه او وضعيتي از خستگي و يأس فزاينده را درافرادي كه خدمات مراقبتي ارائه مي دادند شناسايي نمود. فرويدنبرگ نشان داد كه شخص تلاش براي به دست آوردن انتظارات غير واقعي كه توسط جامعه يا خود افراد تحميل مي شود انجام مي دهد كه ممكن است باعث خستگي جسمي وروحي شود ؛ درهمان زمان مسلاچ درحال مطالعه روي افرادي بود كه با افزايش عواطف برانگيخته شده درشغلشان سازگار  مي شوند. مسلاچ وهمكاران براي اولين بار فرسودگي را به عنوان مجموعه اي از علايم خستگي جسمي، عاطفي تعريف كردند كه پيشرفت عقايد منفي نسبت به خود و موقعيت شغلي را ايجاد مي كند  وفقدان نگراني و نگرش  مثبت را به نسبت به مددجويان در بر دارد(4).                                                                                                                        

در بعضي از كتب به جاي واژه ي فرسودگي، واژه ي "تحليل رفتگي" به كار رفته است.  

گيريدين[2] و همكاران او تحليل رفتگي را به عنوان فرسودگي جسمي و ذهني بسيار زياد ناشي از دو عامل جو  بوروكراسي و كار بيش از حد و بي نتيجه تعريف كرده اند. مسلاچ  و همكاران او آن را پاسخ به عوامل فشارزاي دائمي ناشي از كار و محيط حاكم بر شغل دانسته اند. سعادت(1375) بيان داشته كه تحليل رفتگي عبارت است از : فشار عصبي شديد ناشي از ماهيت كار و وضعيت نامناسب كار.پس از ايجاد حالت فوق،كاراهميت و معناي خود را از دست مي دهد و فردي كه دچار تحليل رفتگي شده ،دائم خسته، پرخاشگر ، بدگمان، منفي باف و عصبي است. علاوه بر آن حساس و زودرنج بوده و با كوچك ترين ناراحتي  از حالت طبيعي خارج مي شود .اين وضعيت سرايت پذيري بسياري دارد و فرد تحليل رفته به زودي گروهي از همكاران خود را نيز مبتلا مي كند. بنابراين تشخيص فوري علائم تحليل رفتگي و جلوگيري از شيوع آن اهميت زيادي دارد (12) .    

فرسودگي يك نشانه استرس شغلي نمي باشد بلكه نتيجه پاياني استرس شغلي "مديريت نشده" است كه به صورت احساس واماندگي عاطفي، مسخ شخصيت  و كاهش كسب دستاوردهاي فردي شغلي(عدم موفقيت  فردي در شغل ) بروز مي كند. احساس واماندگي عاطفي، احساس هيجاني بودن بيش از حد و درماندگي توسط شخصي است كه كار مي كند. مسخ شخصيت به گسترش فقدان شخصيت، حالت بي احساسي نسبت به  دريافت كنندگان مراقبت درماني يا آموزشي اطلاق مي گردد. كاهش كسب دستاوردهاي فردي شغلي زماني رخ مي دهد كه احساس رقابت وبه دست آوردن موفقيت دركاركردن با افراد كاهش مي يابد. پرستاران به طور ويژه مستعد فرسودگي شغلي هستند چرا كه با بيماري، درد، عذاب،كاهش ظرفيت مددجويان و مرگ آنها مواجه هستند وبراي آنها راحتي، حمايت و كمك ايجاد مي كنند (5).

 


stringere-[1]

 Girdin-[2]

پس از پرداخت، لينك دانلود فايل براي شما نشان داده مي شود

پرداخت و دانلود

مباني نظري و پيشينه ي رسانه

۵ بازديد
دسته بندي روانشناسي
فرمت فايل docx
حجم فايل 68 كيلو بايت

پس از پرداخت، لينك دانلود فايل براي شما نشان داده مي شود

پرداخت و دانلود

توضيحات: فصل دوم پايان نامه كارشناسي ارشد و دكترا (پيشينه و مباني نظري پژوهش)

 

  • همرا با منبع نويسي درون متني به شيوه APA جهت استفاده فصل دو پايان نامه
  • توضيحات نظري كامل در مورد متغير
  • پيشينه داخلي و خارجي در مورد متغير مربوطه و متغيرهاي مشابه
  • رفرنس نويسي و پاورقي دقيق و مناسب

 

  • منبع :                           دارد (به شيوه APA)
  • نوع فايل: WORD و قابل ويرايش با فرمت doc

 

 

قسمتي از مباني نظري متغير:

 

رسانه [1]وسيله اي است براي نقل و انتقال اطلاعات، ايده ها و افكار افراد يا جامعه؛ اگر اين تعريف را قبول كنيم بايد حساب كنيم كه رسانه بتواند از نوع انساني باشد يا سازماني يا تكنولوژي، خود زبان نيز يك نوع رسانه است. يا كلاس درس و دانشگاه و بالاخره رسانه هاي جمعي، از مطبوعات گرفته تا تلفن، راديو، تلويزيون و اينترنت.رسانه يك واسطه عيني و عملي در فرآيند برقراري ارتباط است. و دو نوع كاركرد آشكار و نهان براي آن وجود دارد كه كاركرد آشكار آن يعني اينكه رسانه محل برخورد پيام و گيرنده پيام است. اما كاركرد پنهان رسانه يعني برقرار كننده جريان ارتباط و پيام رساني(ساعي، 1389).

به وسايل انتقال پيام ها از فرستنده يا فرستندگان به مخاطب يا مخاطبان گفته مي‌شود؛ كه شامل روزنامه[2]، كتاب، راديو، تلويزيون[3]، ماهواره[4]، تكنولوژي‌هاي نوين ارتباطات و اطلاعات و اينترنت و... است. اين وسايل داراي ويژگي‌هايي مانند پيام‌گيران ناآشنا،سرعت عمل زياد وتكثيرپيام هستند(دادگران،1384  ص6). رسانه در مفهوم ارتباط آن عاملي است كه مي تواند پيام را به مخاطب انتقال دهد در واقع رسانه ها يا وسايل ارتباط جمعي كارشان پيام رساني است. درفرهنگ روزنامه نگاري واژه رسانه تحت عنوان اطلاع رساني و رسانه شناسي، اصطلاح كلي به معناي مجموعه ابزارها و روش هايي كه براي ايجاد ارتباط  با مخاطبان انبوه به كار مي رود تعريف شده است. جامع ترين تعريفي كه تاكنون از رسانه صورت گرفته است همان تعريف مك لوهان[5] كانادايي است كه مي گويد "رسانه همان پيام[6] است"(واحدي،1389ص1).

 

2-3 ويژگي رسانه هاي جمعي:

رسانه هاي جمعي داراي امتيازات و منابعي هستند كه اين امتيازها از ماهيت و كاركرد رسانه هاي نوين كه غالبا رسانه هاي جمعي هستند ناشي مي شود. ويژگي رسانه هاي جمعي نوين به طور خلاصه به شرح ذيل است:

1- سرعت انتشار

2- نظم انتشار

3-گستردگي حوزه انتشار

4- تداوم انتشار

5- فراگيري پوشش مخاطبان

6- دستيابي به قضاوت و داوري مخاطبان انبوه

7- آساني دسترسي و هزينه ناچيز (تجري غريب آبادي،1389ص12).

 

2-4 روند كلي ارتباطات[7] در شش مرحله مشخص:

1- عمل ارتباط انساني با عاملي تحت عنوان فرستنده شروع مي شود. فرستنده تصميم مي گيرد پيامي با

ابتكار خود بفرستد و معني عمده خاصي را در پيام قراردهد.

2- فرستنده[8]، پيام مورد نظر را با انتخاب كلمات و شيوه هاي معين رمزگذاري ميكند به نحوي كه با توجه به فرهنگ مشترك فرستنده  و گيرنده[9]، اين پيام براي گيرنده مفهوم باشد.

3- پيام بعد از اين مرحله فرستاده مي شود، يا نوشته مي شود تا از فضاي بين فرستنده و گيرنده عبور كند و به صورت يك پيام با الگوي استاندارد به گيرنده برسد.

4-گيرنده مشخصي كه اين پيام براي او فرستاده مي شود، آن را مي گيرد و درك مي كند و الگوي اطلاعات فرستاده شده را مطابق استاندارد مي يابد و آن را به صورت يك پيام شفاهي با همان زبان مشترك فرستنده، مي فهمد.

5- گيرنده بعداً پيام را رمزگشايي مي كند و اين كار را با ساختار خاص تفسيري خود از معناي قراردادي نشانه ها و كلمات انجام مي دهد.

6- به عنوان نتيجه درك پيام فرستنده، گيرنده از آن متأثر مي شود و يا به نحوي تحت نفوذ آن قرار مي گيرد. ارتباطات داراي تأثيراتي است كه از جزئي شروع مي شود و به تأثيرات قوي و پرقدرت مي رسد. (دفلور و دنيس،1991،ص35)

 

 


[1] Media

[2] journal

[3] Television

[4] sattellite

[5] Marshall McLuhan

[6] Message

[7] Communications

[8] transmitter

[9] Receiver


پس از پرداخت، لينك دانلود فايل براي شما نشان داده مي شود

پرداخت و دانلود

مباني نظري و پيشينه پژوهش مهارت هاي اجتماعي (فصل دوم)

۱۰ بازديد
دسته بندي روانشناسي
فرمت فايل docx
حجم فايل 47 كيلو بايت

پس از پرداخت، لينك دانلود فايل براي شما نشان داده مي شود

پرداخت و دانلود

مباني نظري و پيشينه ي  مهارتهاي اجتماعي

توضيحات: فصل دوم پايان نامه كارشناسي ارشد و دكترا (پيشينه و مباني نظري پژوهش)

 

  • همرا با منبع نويسي درون متني به شيوه APA جهت استفاده فصل دو پايان نامه
  • توضيحات نظري كامل در مورد متغير
  • پيشينه داخلي و خارجي در مورد متغير مربوطه و متغيرهاي مشابه
  • رفرنس نويسي و پاورقي دقيق و مناسب
  • منبع :                           دارد (به شيوه APA)
  • نوع فايل: WORD و قابل ويرايش با فرمت doc

 

قسمتي از مباني نظري متغير:

مهارت اجتماعي و سازگاري اجتماعي فرايندي است كه افراد را قادر مي­سازد تا رفتار ديگران را درك و پيش­بيني كنند و تعاملات اجتماعي خود را تنظيم ، نمايند.  سازگاري اجتماعي مترداف با مهارت اجتماعي است و شامل توانايي ايجاد ارتباط متقابل با ديگران در زمينه­ي خاص اجتماعي، به طريق خاص كه در عرف جامعه قابل قبول و ارزشمند باشد(خداياري فرد ، 1385). مهارت اجتماعي فرايندي پيوسته است كه طي آن فرد رفتار خود را با هدف ايجاد رابطه اي بسنده و موثر با محيط ، ساير انسانها و خود تغيير مي دهد. اساس مهارت اجتماعي به وجود آوردن تعادل بين خواستهاي خود و انتظارات جامعه است كه مي تواند بر تمام ابعاد زندگي فرد تأثير بگذارد(دينگرا و همكاران[1]، 2005). مهارتهاي اجتماعي فقط شامل دوست يابي نمي شود. اگرچه افرادي كه اين مهارت را زياد دارند، خيلي سريع جو دوستانه با افراد ايجاد مي كند ولي اين مهارت بيشتري به دوست­يابي هدفمند مربوط مي شود. افرادي كه مهارت­هاي اجتماعي قوي تري دارند به راحتي مي توانند مسير فكري رفتار ديگران را در سمتي كه مي خواهد هدايت كنند، خواه با توافق او براي ايجاد رفتار جديد باشد، خواه به برانگيخين او براي ايجاد رفتار، عملكرد و يا توليد رفتار جديد باشد. افرادي كه مهارت هاي اجتماعي بالا دارند هميشه درصدد هستند تا چرخه وسيعي از اطلاعات را فراهم كنند و خيلي جنبه هاي مشترك افراد را شناسايي مي كنند و بعد از آن رابطه اي موثر برقرار مي كنند و اين عملكرد حاكي از اين است كه اعمال آنها براساس فرضيات حساب شده و دقيق مي باشد. آنان در اولين فرصت در محيط كاري، يك شبكه ارتباطي قوي برقراري مي كند(گلمن و بوياتزيس، 1995ترجمه ابراهيمي ،1385). يكي از خصايص مهم ، افرادي كه از رشد اجتماعي كافي برخوردارند، اين است كه آنها واجد مهارت هاي اجتماعي[2] هستند ، به عبارت ديگر مي دانند چگونه كنش كنند تا خوشايند ديگران باشند. بسياري از روان شناسان بر اين باورند كه رشد ناكافي مهارت هاي اجتماعي نقش بسزايي در ناكامي و شكست هاي آتي كودكان دارد. كودكاني كه توانايي هاي ضروري براي كاركردهاي بين فردي مؤثر را ياد نگرفته اند؛ پرخاشگر، تندخو و منزوي هستند و مورد تنفر ديگران قرار گرفته و توان همكاري مؤثر با ديگران را ندارند و به شدت در معرض خطرات جسمي، روحي، اخراج از مدرسه و غيره مي باشند(وارد[3]، 2004). فردي كه قالبهاي اجتماعي قابل قبول اجتماعي را مي­پذيرد ديگران را به ، درستي درك نموده و روابط واقعي و احتياجات اجتماعي را با روشن­بيني پذيرا مي­شود چنين فردي خوب مي­فهمد چه چيز صحيح و چه چيز غلط مي­باشد. مهارت اجتماعي، رفتارهاي انطباقي ياد گرفته شده­اي است كه فرد را قادر مي­كند تا با افراد ديگر رابطه­اي متقابل داشته و از خود پاسخ هاي مثبت بروز دهد. فردي داراي مهارت اجتماعي است كه به مردم علاقه مند باشد، يار و ياور آنها باشد و در رفتارش با دوستان و بيگانگان مدير باشد.گرايش ضد اجتماعي نوعي رفتار غير انطباقي است كه در آن فرد حقوق ديگران را محترم نمي شمارد و يا به سادگي حقوق افراد را زير پا مي گذارد. فردي ضد اجتماعي قلمداد مي شود كه بخواهد ديگران را بيازارد ، نزاع كند ، طرد نمايد و اموال عمومي را منهدم سازد(اليوت و گرشام[4] ، 1993). روانشناسان نيز به طور معمول سازگاري با محيط و افراد در اجتماع را مورد توجه قرار داده­اند و ويژگيهايي از شخصيت را بهنجار تلقي كرده­اند كه به فرد كمك مي­كند تا خود را با جهان پيرامون سازگار سازد. يعني با ديگران در صلح و صفا زندگي كند و جايگاهي در جامعه براي خود بدست آورد(رستمي و احمد نيا ،1390).

مهارت اجتماعي يعني اينكه فرد توانايي برقراري ارتباط متقابل را با ديگران داشته باشد. در اين رابطه فرد يا رفتار خود را تغيير مي دهد يا رفتار ديگران را به وسيله برانگيختن ديگران به سمت افكار خود تغيير مي دهد. افرادي كه داراي مهارت اجتماعي بالايي هستند خصوصيات و ويژگيهاي طرف مقابل خود را مي شناسند و با آن رابطه­اي وثر برقرار مي كنند. مهارت اجتماعي فقط شامل دوست يابي نمي باشد هر چند اين افراد سريع با ديگران رابطه دوستانه برقرار مي كنند. افرادي كه از مهارتهاي اجتماعي پاييني برخوردارند منزوي مي شوند و نمي توانند با ديگران همكاري كنند و ديگران نيز از آنان متنفر مي­شوند(رستمي و احمد نيا ،1390).

 

هدفهاي اجتماعي شدن

عليرغم تفاوتهاي محيطي و فرهنگي، جامعه پذيري داراي هدفها و مقاصد مشتركي است كه به مهمترين آنها مي پردازيم:

1-     يكي از مقاصد جامعه پذيري آموزش قواعد و نظامات اساسي از اداب و عادات و رفتار روزمره گرفته تا روشهاي علمي به افراد است.

2-     فراگرد جامعه پذيري به همان ميزان كه عادات و رفتار فرد را مطابق هنجارهاي اجتماعي، تحت نظم و انضباط در مي آورد، به او اميد و آرزو مي دهد.

3-     فراگرد جامعه پذيري از طريق برآوردن خواستها، آرزوها، اميدها و سوادهاي فردي يا ممانعت از دستيابي بدانها باري فرد هويت مي آفريند.

4-          فراگرد جامعه پذيري، نقشهاي اجتماعي و نگرشها، انتظارات و گرايشهاي مربوط به آن نقشها را به فرد مي آموزد.

5-          نقشهاي اجتماعي، آمال و آرزوها، هويتها و قواعد و نظامات رفتاري، روابط متقابل تنگاتنگي با يكديگر دارند(علاقه بند ،1391).

 

مولفه هاي مهارت اجتماعي

هارجي (1986) با مرور تعاريف رفتار ماهرانه، به شش جنبة مهارت اجتماعي اشاره مي كند. او مي گويد مهارت اجتماعي عبارتست از «مجموعه اي از رفتارهاي هدفمند، به هم مرتبط و متناسب با وضعيت كه آموختني بوده و تحت كنترل فرد مي باشند».

در اين تعريف بر پنج مورد از مولفه هاي مهارت اجتماعي تاكيد شده است.

  • نخست اينكه رفتارهاي اجتماعي هدفمندند. ما از اين رفتارها براي كسب نتايج مطلوب استفاده مي كنيم و بنابراين برخلاف ساير رفتارها كه اتفاقي يا غيرتعمدي هستند. مهارتهاي اجتماعي هدف دارند.
  • دومين ويژگي رفتارهاي متفاوتي هستند كه به منظور دست يابي به هدفي ويژه مورد استفاده قرار مي گيرند و ما، به طور همزمان از آنها استفاده مي كنيم.
  • سومين ويژگي مهارتهاي اجتماعي متناسب بودن آنها با وضعيت است. فردي از لحاظ اجتماعي ماهر است كه بتواند رفتارهايش را متناسب با انتظارات ديگران تغيير دهد.
  • چهارمين ويژگي اين تعريف آن است كه مهارتهاي اجتماعي در واقع واحدهاي رفتاري مجزا هستند. فردي كه از لحاظ اجتماعي مهارت دارد، قادر است رفتارهاي مختلف مناسب داشته باشد.
  • پنجمين جنبه­ اين تعريف، آموختني بودن مهارتهاي اجتماعي است( هارجي و همكاران ترجمه: خشايار بيگي و فيروز بخت،1386).

به طور خلاصه مي توان گفت مهارتهاي اجتماعي هدفمند مي باشند اين مهارتها اتفاقي و بدون هدف نيستند فردي كه داراي مهارت اجتماعي است رفتارهاي متفاوتي را از خود براي مطابق ميل ديگران رفتار كردن از خود بروز مي دهد. اين افراد در برخورد با ديگران رفتارهاي مختلف و مناسب از خود بروز مي دهند. اين افراد متناسب با وضعيت با ديگران برخورد مي كنند .مهارتهاي اجتماعي را مي توان ياد گرفت، مي توان به كمك آموزشهاي ويژه اين مهارتها را آموزش داد.

 

 


[1] . Dhingra et al

[2] . Social Skills

[3] . Ward

[4] . Elliot and Gersham

 


پس از پرداخت، لينك دانلود فايل براي شما نشان داده مي شود

پرداخت و دانلود

مباني نظري و پيشينه پژوهش سرطان (فصل دوم)

۲ بازديد
دسته بندي روانشناسي
فرمت فايل docx
حجم فايل 57 كيلو بايت

پس از پرداخت، لينك دانلود فايل براي شما نشان داده مي شود

پرداخت و دانلود

مباني نظري و پيشينه پژوهش سرطان (فصل دوم)

توضيحات: فصل دوم پايان نامه كارشناسي ارشد و دكترا (پيشينه و مباني نظري پژوهش)

 

  • همرا با منبع نويسي درون متني به شيوه APA جهت استفاده فصل دو پايان نامه
  • توضيحات نظري كامل در مورد متغير
  • پيشينه داخلي و خارجي در مورد متغير مربوطه و متغيرهاي مشابه
  • رفرنس نويسي و پاورقي دقيق و مناسب
  • منبع :                           دارد (به شيوه APA)
  • نوع فايل: WORD و قابل ويرايش با فرمت doc

 

قسمتي از مباني نظري متغير:

 

مفهوم سرطان

قديمي ترين توصيف سرطان را در نوشته هاي مصري مي توان يافت كه در آن به غده يا تومور سينه اشاره شده است و مربوط به 1500 تا 3000 سال پيش از ميلاد مسيح است. قديمي ترين نمونه ي سرطاني هم حدود 1600 تا 1900 سال قبل از ميلاد در بازمانده ي جمجمه ي زني مشاهده شده است. اسكلت موميايي شده اي در پرو، آثاري از سرطان پوست را نشان مي دهد كه مربوط به 2400 سال پيش است. شواهد نشان مي دهد كه احتمالاً بقراط يوناني اولين كسي است كه اين بيماري را تشخيص داده؛ تفاوت غده ي خوش خيم و بدخيم را توصيف نموده و آن را نام گذاري كرده است و چون غده ي سرطاني و رگ هاي خوني اطراف آن به خرچنگ شباهت دارد، به همين دليل بقراط اسم اين بيماري را خرچنگ مي گذارد كه به يوناني كاركينوس ناميده ميشود و در ترجمه ي آن به انگليسي carcinoma نوشته شده و امروزه هم carcinos ناميده مي شود (شيخ نژاد، 1389).

ابو علي سينا (359-416 خورشيدي  )، فيلسوف و پزشك معروف ايراني قرن پنجم، پدر علم پزشكي مدرن و يكي از متفكران تاريخ هم، قريب 1000 سال قبل در كتاب  «قانون» سرطان را توصيف كرده و درباره ي تشخيص و روش درمان آن نسخه هايي سودمند ارائه كرده است (شيخ نژاد، 1389).


 

سرطان چه نوع بيماري است؟

سرطان يك بيماري مدرن نيست؛ در گذشته هم وجود داشته است؛ اما امروزه به دليل افزايش آلودگي هاي محيط زيست تعداد بيشتري به آن مبتلا مي شوند و تعداد بيشتري هم نسبت به گذشته به پزشك مراجعه مي كنند. سرطان يعني رشد كنترل ناشدني سلول ها در ناحيه اي از بدن؛ اين وجه مشترك همه ي سرطان هاست؛ علي رغم اين كه چه عاملي باعث سرطان شده و چه آسيبي به سلول ها رسيده باشد. سلول هاي سالم بدن طبق برنامه ي منظمي رشد مي كنند، تقسيم مي شوند و مي ميرند. در دوران جنيني سلول هاي سالم به سرعت رشد مي كنند؛ اما اين اتفاق فقط تا زماني رخ مي دهد كه فرد به بلوغ كامل مي رسد. در دوران بلوغ در بيشتر نقاط بدن سلول ها زماني رشد مي كنند و تقسيم مي شوند كه لازم است سلول هاي تازه را جاي گزين سلول هاي فرسوده، مرده يا در حال مرگ كنند. در مواردي هم كه بافت ها آسيب مي بينند (زخم، شكستگي)، سلول هاي سالم به سرعت رشد كرده و تقسيم مي شوند تا بافت آسيب ديده را ترميم كنند. اما سلول هاي سرطاني برخلاف سلول هاي عادي، نمي ميرند بلكه     بي وقفه رشد مي كنند، تقسيم مي شوند و به طور مداوم سلول غيرعادي توليد مي كنند (شيخ نژاد، 1389).

نام گذاري انواع سرطان ها:

سرطان را بر اساس به وجود آمدن در نوع بافت، به شرح زير، نامگذاري كرده اند:

- كارسينوما: به سرطان هايي مي گويند كه در پوست يا بافت هاي پوششي اعضاي داخلي بدن به وجود مي آيند؛

- ساركوما: سرطان هايي است كه در استخوان، غضروف، چربي، عضله، رگ هاي خوني يا ديگر بافتهاي پيوندي يا محافظتي به وجود مي آيند؛

- لوكيميا: سرطان هايي هستند كه در بافت هاي خوني از جمله مغز قرمز استخوان به وجود مي آيند و باعث ساخته شدن سلو ل ها يا گلبول هاي غيرعادي شده كه وارد جريان خون مي شوند؛

- لنفوما و مايولوما: سرطان هايي هستند كه در سلول هاي سيستم دفاعي بدن به وجود مي آيند (شيخ نژاد، 1389).

تفاوت مولكولي سلول سالم و سرطاني

دليل سرطاني شدن سلول ها، يا ماده ي DNA آسيب ديدگي سازنده ي ژن هاست كه در هسته ي سلول قرار دارد. اين مواد در تمام سلول ها وجود دارند و فعاليت آن ها را كنترل مي كنند. ژن ها بانك اطلاعات سلول ها هستند. در بيش تر مواقع، بدن يا سلول قادر است DNA آسيب ديده را تعمير كند؛ اما سلول هاي سرطاني اين توانايي را ندارند. كساني كه اين گونه ژن هاي آسيب ديده را از والدين به ارث مي برند، بيش از ديگران در معرض خطر مبتلا شدن به سرطانند. اگر فرد دريافت كننده ي ژن معيوب به سرطان مبتلا شود، آن را سرطان ارثي مي نامند. اما اكثر مواقع ژن ها در اثر عوامل سرطان زاي محيط آسيب مي بينند؛ عواملي مانند كشيدن سيگار، پرتوهاي مضر از قبيل ماوراي بنفش، اشعه ي ايكس يا مواد شيميايي كه از طريق مواد غذايي، نوشيدني ها و هوا وارد بدن مي شوند (شيخ نژاد، 1389).

پس از پرداخت، لينك دانلود فايل براي شما نشان داده مي شود

پرداخت و دانلود

مباني نظري و پيشينه ي سازگاري روانشناختي

۵ بازديد
دسته بندي روانشناسي
فرمت فايل docx
حجم فايل 50 كيلو بايت

پس از پرداخت، لينك دانلود فايل براي شما نشان داده مي شود

پرداخت و دانلود

مباني نظري و پيشينه ي سازگاري روانشناختي

در 22 صفحه ورد قابل ويرايش با فرمت doc

توضيحات: فصل دوم پايان نامه كارشناسي ارشد (پيشينه و مباني نظري پژوهش)

همراه با منبع نويسي درون متني به شيوه APA جهت استفاده فصل دو پايان نامه

توضيحات نظري كامل در مورد متغير

پيشينه داخلي و خارجي در مورد متغير مربوطه و متغيرهاي مشابه

رفرنس نويسي و پاورقي دقيق و مناسب

منبع : انگليسي وفارسي دارد (به شيوه APA)

نوع فايل: WORD و قابل ويرايش با فرمت doc

 

قسمتي از متن مباني نظري و پيشينه

منظور از سازگاري، انطباق متوالي با تغييرات و ايجاد ارتباط بين خود و محيط به نحوي است كه حداكثر خويشتن سازي را همراه با رفاه اجتماعي، ضمن رعايت حقايق خارجي امكان پذير مي سازد، بدين ترتيب سازگاري به معني همرنگ شدن با جماعت نيست. سازگاري يعني شناخت اين حقيقت كه هر فرد بايد هدف هاي خود را با توجه به چارچوب هاي فرهنگي، اجتماعي تعقيب نمايد (راجرز[1]، به نقل از فريد، 1385). وقتي مي گوييم فردي سازگار است كه پاسخ هايي را كه او را به تعامل با محيطش قادر مي كند آموخته باشد تا در نتيجه به طريق قابل قبول اعضاي جامعه خود رفتار كند تا احتياجاتي در او ارضا شوند. يك فرد در يك موقعيت اجتماعي خاص مي تواند خود را به طريق مختلف با آن موقعيت تطبيق دهد يا سازگار كند (مك دانلد[2]، به نقل از فريد، 1385). هرگاه تعادل جسمي و رواني فرد به گونه اي دچار اختلال شود كه حالت ناخوشايندي به وي دست مي دهد و براي ايجاد توازن نيازمند به كار گيري نيروهاي دروني و حمايت هاي خارجي باشد و در اين اسلوب ساز و كارهاي جديد موفق شود و مسأله را به نفع  خود حل كند، گويند فرايند سازگاري به وقوع پيوسته است (اسلامي نسب، 1373). سازگاري فرايندي در حال رشد و تحول پويا است كه شامل توازن بين آن چه افراد مي خواهند و آن چه جامعه شان مي پذيرد. به عبارت ديگر سازگاري يك فرايند دوسويه است؛ از يك طرف به صورت مؤثر با اجتماع تماس برقرار مي كند و از طرف ديگر، اجتماع نيز ابزارهايي را تدارك مي بيند كه فرد از طريق آن ها توانايي هاي بالقوه خويش را واقعيت مي بخشد. در اين تعامل، فرد و جامعه دستخوش تغيير و دگرگوني شده و سازشي نسبتاً پايدار به وجود مي آيد (به نقل از شادمان، 1383). ابعاد سازگاري، شامل سازگاري جسماني، سازگاري رواني، سازگاري اجتماعي قرار دارد پيش درآمد رسيدن به سازگاري هاي رواني، اخلاقي و جسماني، سازگار شدن از لحاظ اجتماعي است (به نقل از شادمان، 1383).

سازگاري فرايندي است در حا ل رشد و پويا كه شامل توازن بين آن چه افراد مي خواهند و آن چه جامعه شان مي پذيرد است .به عبارت ديگر سازگاري يك فرايند دو سويه است، از يك طرف فرد به صورت مؤثر با اجتما ع تماس برقرار مي كند و از طر ف ديگر اجتماع نيز ابزارهايي را تدارك مي بيند كه فرد از طريق آن ها توانايي هاي بالقوه ي خويش را واقعيت مي بخشد. در اين تعامل فرد و جامعه دستخوش تغيير و دگرگوني شده و سازشي نسبتاً پايدار به وجود مي آيد (به نقل از شادمان، 1383). به طور كلي سازگاري به تسلط فرد بر محيط و احساس كنار آمدن با خود اشار ه دارد. هر يك از ما به محيط و تغييراتي كه در آن روي مي دهد پاسخ مي دهيم . از اين رو سازگاري مهارتي است كه بايد آموخته شود و كيفيت آن مانند ساير آموخته ها، بستگي به ميزان علاقه و كوشش فرد براي يادگيري آن دارد. محيط خانواده، مدرسه و وسايل ارتباط جمعي در فراهم ساختن امكان يادگيري سازگاري با محيط نقش و مسئوليت مهمي بر عهده دارند. سازگار شدن با محيط مهم ترين منظور و غايت تمام فعاليت هاي ارگانيزم است، به طوري كه تمام افراد در تمام دوران زندگي خود، در هر روز و هر ساعت سرگرم آن هستند كه خود دگرگون شده و دگرگون نشده را با محيط دگرگون شده و دگرگون نشده سازگار كنند. در واقع زندگي كردن چيزي جز عمل سازگاري نيست (به نقل از شادمان، 1383).


 

ملاك و معيار سازگاري

در فرايند سازگاري مشكلات و مسائل رواني– شناختي بروز مي كند. انگيزش و نيازهاي اكتسابي، نيازهاي غالب و متفاوت، ناكامي، تعارض ها، اضطراب ها و رفتارهاي دفاعي در اين فرايند آشكار مي شوند. شايد به همين علت باشد كه سلامتي و بهنجاري افراد را به منزله ي سازش و سازگاري با توقعات جهان بيرون در نظر گرفته مي شود. ناسازگاري در يك موقعيت گذشته براي سازگاري در موقعيت هايي در آينده لازم و ضروري است. بنابراين بهتر است كه توانايي فرد براي سازگاري را در نظر گرفت. بر اين اساس هر فردي كه بتواند با مسائل و مشكلات خود كنار بيابد با خود و اطرافيانش سازش يابد و در برابر تعارض هاي اجتناب پذير دروني از خود سازگاري نشان دهد، انساني به هنجار تلقي مي گردد. چنين فردي واجد توانايي هاي دفاعي و سازشي است و مي تواند بين خود و نيازهاي كشاننده اي خود و واقعيت، تعادل برقرار سازد (دادستان، به نقل از شادمان، 1383).

ناسازگاري مي تواند جزيي يا كلي باشد. ناسازگاري جزيي مربوط به برخي از جنبه هاي شخصيت و رفتار فرد است. ولي ناسازگاري كلي مجموعه ي فرايندهاي اجتماعي شدن فرد را به مخاطره مي اندازد. پس مي بايست ناسازگاري به معناي خاص را از ناسازگاري به علت عدم استعداد براي نگهداري يك موقعيت سازش يافته متمايز دانست. در سازگاري با محيط دروني، هدف اين است كه تنش هايي كه سلامت و تعادل فرد را مورد تهديد قرار مي دهد، كاهش يابد. اما براي كاهش اين تنش ها برآوردن توقعات محيط بيروني كافي نيست. ممكن است رفتار يك فرد منحرف با واقعيت دروني خود سازگاري يافته باشد، بدون اين كه با واقعيت اجتماعي سازگار باشد. پس يك تعامل پويايي ميان اين دو واقعيت وجود دارد، سازگاري بيروني در واقع مستلزم درجه اي سازش با واقعيت دروني است (به نقل از شادمان، 1383).

معيارهاي معيني براي ارزيابي كفايت سازگاري يك فرد نسبت به محيط ابداع شده اند. براي مثال، ويژگي هاي زير براي ارزيابي به عنوان پيشرفت اهميت زيادي دارند.

آسودگي يا آرامش روان شناختي: يكي از ضروري ترين علائم ناتواني در سازگاري آن است كه احساس گناه يا ترس از بيماري و غيره در فرد شكل مي گيرد. تجربه كردن ناراحتي اغلب به معناي بي كفايتي در سازگاري روان شناختي است.

كارايي شغلي: نشانه ديگري كه شاخص مشكلات سازگاري است، ناتواني ديگر در استفاده ي كامل از قابليت هاي اجتماعي است.

نشانه هاي جسماني: گاهي تنها علامت سازگاري نامناسب به شكل آسيب به بافت هاي بدن جلوه مي كند. يك شخص بهنجار و داراي سازگاري خوب نبايد از نشانه هاي جسماني رنج بكشد.

پذيرش اجتماعي: بعضي از افراد سازگار از نظر اجتماعي مورد پذيرش هستند، يعني افرادي هستند كه ديگران آن ها را مي پذيرند (به نقل از شادمان، 1383).

 


[1]- Rogers

[2]-Mac Donald

پس از پرداخت، لينك دانلود فايل براي شما نشان داده مي شود

پرداخت و دانلود

مباني نظري و پيشينه روان درماني

۴ بازديد
دسته بندي روانشناسي
فرمت فايل docx
حجم فايل 60 كيلو بايت

پس از پرداخت، لينك دانلود فايل براي شما نشان داده مي شود

پرداخت و دانلود

مباني نظري و تحقيق پيشينه روان درماني

در23 صفحه ورد قابل ويرايش با فرمت docx

توضيحات: فصل دوم پايان نامه كارشناسي ارشد (پيشينه و مباني نظري پژوهش)

همراه با منبع نويسي درون متني به شيوه APA جهت استفاده فصل دو پايان نامه

توضيحات نظري كامل در مورد متغير

پيشينه داخلي و خارجي در مورد متغير مربوطه و متغيرهاي مشابه

رفرنس نويسي و پاورقي دقيق و مناسب

منبع : انگليسي وفارسي دارد (به شيوه APA)

نوع فايل: WORD و قابل ويرايش با فرمت docx 

قسمتهايي از متن مباني نظري و پيشينه

 

روان درماني به شيوه هايي گفته مي شود كه در آن مشكلات رواني و عاطفي از طريق بيان مشكلات به يك درمانگر و گفتگو با او درمان مي گردد. روان درمانگر به شناخت شما از خود و بهتر شدن توانايي مقابله تان كمك مي كند (پروچاسكا[1] و جان نوركراس[2]، ترجمه سيد محمدي، 1383).

سابقه فرهنگي - تاريخي روان درماني

بقراط[3] روان درماني علمي- تجربي را از پيش خبر داده بود. اين روش از اواسط قرن هيجده بطور مستمر در دنياي غرب مورد استفاده قرار داشته است. آنتوان مسمر[4] نخستين كسي بود كه روش درماني خود را استفاده علمي از خواب مصنوعي حيوان ناميد. با آن كه نظريه‌هاي او بي‌اعتبار قلمداد شدند، روان درماني علمي- تجربي به شكل هيپنوتيزم ادامه يافت و بعد به لطف نبوغ فرويد[5] از شهرتي همگاني برخوردار گرديد. در دهه‌هاي اخير روان درماني علمي- تجربي با استفاده از نظريه‌هاي پاولف[6] و اسكنير[7] و نظريه‌هاي شناختي بيش از پيش گسترش يافته است (پروچاسكا و جان نوركراس، ترجمه سيد محمدي، 1383).

انواع روان درماني

روان درماني انواع خاص بسياري دارد و تقسيم بنديهاي مختلفي بر مبناهاي مختلف براي آن صورت گرفته است. از يك تقسيم بندي كه طول زماني روان درماني مورد توجه بوده روان درماني را به دو نوع بلند مدت و كوتاه مدت تقسيم بندي كرده‌اند. در تقسيم بندي ديگري بر حسب تعداد افراد شركت كننده در روان درماني دو نوع روان درماني فردي و روان درماني گروهي را معرفي كرده‌اند. مهمترين تقسيم بندي بر حسب نوع رويكرد مورد استفاده در طول درمان انجام گرفته است. در اين دسته روان درماني مبتني بر رويكرد روانكاوي، رفتار درماني، شناخت درماني و روان درماني هاي مبتني بر روند انسان گرايانه قرار مي‌گيرند (پروچاسكا و جان نوركراس، ترجمه سيد محمدي، 1383). 

اهداف روان درماني عبارتنداز:

  •  تغيير الگوهاي آسيب زاي رفتاري
  •  بهبود احساس ارزشمندي
  •  حل و فصل تعارض ها

 روان درماني به ياد گرفتن مسائلي در مورد خودتان كمك مي كند. در بعضي از موارد، شما ياد مي گيريد كه چگونه گذشته را درك كرده و آن را با زمان حال تطبيق دهيد. در موارد ديگر شما از آن دسته از پاسخ هايتان كه مشكلاتي را در زندگي شما ايجاد مي كنند آگاه شده و شيوه هاي تغيير آنها را ياد مي گيريد (پروچاسكا و جان نوركراس، ترجمه سيد محمدي، 1383).

روان درماني حمايتي

پورافكاري (1389) رواندرماني حمايتي را اينگونه تعريف مي كند: " نوعي رواندرماني كه به منظور كمك به بيماران در جريان بحران هاي ناشي از مسايل اجتماعي يا بيمـاري جسمي مورد استفاده قرار مي گيرد. همچنين به منظور رفـع ناراحتي هاي ناشي از بيماري رواني و جسمي طولاني يا نقص هاي فيزيكي بكار برده مي شود ." به نظر محققين، رواندرماني گروهي حمايتي در عمل، ملاقات گروهي از افراد همدرد است، در جلسات منظم كه طي آن شركت كنندگان درباره شرايط خاص و دشواري هاي كه در آن قرار دارند، مشكلات و مسايلي كه با آنها روبرو هستند و تجربه هاي شخصي خود در خصوص شيوه هاي روبرو شدن و حل اين مسايل و مشكلات با يكديگر گفتـگو و تبادل نظر مي پردازند، اطلاق مي شود. با عنايت به مسائل بالا، رواندرماني حمايتي را مي توان به عنوان شيوه اي از درمان تعريف نمود كه درمانگر آن را به كار مي گيرد تا به هنگامي كه بيمار ستقلاً نمي تواند زندگي خود را اداره نمايد، او را محافظت نمايد (اسلامي نسب، 1374).

اهداف رواندرماني حمايتي چيست؟

هدف هاي درماني به بسياري از ويژگي هاي بيمار مانند سن، تشخيص و پيش آگهي بستگي دارد. اما اهداف مشترك درمان عبارتند از:

الف) تقويت كاركرد بهينه روانشناختي و اجتماعي بيمار از طريق بازپروري و تقويت توانايي هاي او براي اداره زندگيش.

ب) تقويت هر چه بيشتر احترام به خويش و عزت نفس در بيمار.

ج) آگاه نمودن بيمار نسبت به واقعيت محدوديت ها و آن چه دست يافتني يا دست نيافتني (مثل محدوديت هاي شخصي خودش و محدوديت هاي درمان).

د) پيشگيري از بازگشت مجدد بيماري و تلاش براي جلوگيري از پسرفت يا بستري شدن دوباره بيمار.

ه) توانا ساختن بيمار تا آن ميزان از درمان حرفه اي را طلب كند كه به سازگار هر چه بهتر او بيانجامد و بدين گونه از وابستگي بي مورد او ممانعت به عمل آيد.

و) جابه جايي منبع حمايت (نه لزوماً تمامي آن) از كارشناس بهداشتي به خانواده يا دوستان به شرط آن كه خانواده و دوستان قابل دسترس باشند و بتوانند نقش حامي را ايفا نمايند (بلوخ[8]، ترجمه صاحبي، 1377).

موارد كاربرد

رواندرمان حمايتي در خصوص آن گروه از بيماران رواني به كار مي رود كه هم به لحاظ عاطفي و هم به لحاظ روابط انساني دچار مشكل جدي هستند و اميد نمي رود كه بهبودي اساسي يابند. اين گروه صرفاً به دليل ناتواني هاي خود بدون دريافت كمك بيروني قادر نيستند به راحتي زندگي را ادامه دهند. تحمل استرس هاي زندگي را ندارند و گاهي حتي براي چيزهاي بسيار ساده و پيش پا افتاده توقع كمك دارند. دوستان و بستگاني كه بتوانند منبع حمايت باشند يا در دسترس نيستند و يا نمي توانند از عهده نيازهاي فراوان بيمار برآيند. وخامت اوضاع آن ها و آسيب پذيري شخصيتشان، اشكال ديگر رواندرماني را كه عنصر اصلي درمان در آن ها بصيرت دادن به بيمار است، غير ممكن مي كند. از منظر تشخيص سنتي، اين بيماران روان پريش هاي مزمن، افسردگي هاي بازگشت كننده و مزمن، بويژه آن هايي كه اضطراب فراگير و يا ويژگي هاي خود بيمارانگاري دارند و نمونه هاي اختلالات شخصيتي شديد را شامل مي شوند. گروه آخر شامل افرادي چون پارانوييدها، هيستريك ها، منفعل وابسته بي كفايت و يا آن هايي كه واجد خصوصيات اسكيزوييدي هستند، اما عموماً عملكردشان در روابط اجتماعي نابسامان بوده، در رويارويي با مسائل مختلف زندگي ناتوان هستند. برخي افراد با ضريب هوشي پايين يا با مشكلات دائمي ديگر مانند بيماري مزمن جسمي يا ناتواني در برخورد عقلاني با مسائل روزمره زندگي ممكن است نيازمند درمان حمايتي باشند (بلوخ، ترجمه صاحبي، 1377).

رابطه درمانگر- بيمار

 


[1]- Prochska

[2]- John Norkras

[3]- Hippocrates

[4]- Antoine Msmr

[5]- Freud

[6]- Pavlow

[7]- Skinner

[8]- Bloch



پس از پرداخت، لينك دانلود فايل براي شما نشان داده مي شود

پرداخت و دانلود